نگاه جنسی به زنان، طبیعت و تکامل

پیرامون این موضوع بسیار می توان نوشت و به آن پرداخت. موضوعات و پشت پرده های تکاملی داروینی این قضیه، فمینیست و تساوی زن و مرد، شعارهای روشنفکرانه غرب و شرق، خودفریبی و سرکوب در روان، گم شدن جایگاه زن و مرد در طبیعت، قوانین و مسائل حقوقی، بررسی های مذهبی، آزادی و لیبرالیسم و صدها موضوع دیگر که می تواند حول این قضیه بررسی شود. فروید می گوید تقریبا همه رفتارها منشائی جنسی دارند. انرژی جنسی موضوعیست که نادیده گرفتن آن به منزله نادیده گرفتن قسمت مهم و عظیمی از روان انسان است. آنچه که به نظر حقیر می رسد و بر اساس نگاه داروینی و یونگی بیشتر دیده می شود این موضوع است که آنچه که انکار شود قوی تر می گردد و حتما و به نوعی زیست خواهد شد. همگامی با طبیعت و روند تکامل و دیدن آن و تلفیق و پیوند مناسب و درست آن با فرهنگ و تمدن به نظر کلیدی در کمتر کردن تعارضات دارد. اینکه جنس نر جذب جنس ماده می شود در طبیعت موضوعیست که قابل انکار نیست. نحوه تولید مثل و بقای گونه انسان (دست کم امروزی) در گرو جاذبه های جنسی و تحریکات شدید روانی او نهفته است. در غیر این صورت نسل منقطع شده و تولید مثل تداومی نمیافت. پذیرش و تحمل رنج فرزند آوری و بزرگ کردن فرزندان تنها می تواند در سایه جاذبه ها و لذت های جنسی توجیه یابد. چرا فیلم های پورن اینقدر رایج می شوند و طرفدار دارند؟ چون دقیقا دست روی غرایز انسان می گذارند. در این مقاله قصد ندارم بگویم چه مدلی درست و چه مدلی غلط است اما جنس ماده تا زمانی که دیده نشود انتخاب نمی گردد. ماده های زیبا روتر و خوش اندام تر در گونه انسان شانس ازدواج بیشتری دارند چرا که برای گونه مرد جذاب تر و تحریک کننده تر و لذت بخش تر هستند. هرچند معتقدم این مسائل می تواند در سایه فرهنگ متفاوت تر دیده شود. یعنی انسانی بتواند انسان دیگری را انتخاب کند و صرفا مسائل جنسی و جسمی مطرح نباشد. مثلا جذابیت های معنوی و فکری هم لحاظ شود. اما پیش فرض غریزه طبیعت جذابیت اولیه و جنسی است. فلذا به نظر می رسد محدود کردن و محصور کردن گونه زن در حجاب و لفافه به نوعی معارض قانون دیده شدن و جذاب بودن است و همچنین انتظار داشتن از مرد برای چشم پوشی و به اصطلاح عامه هیزی نکردن کاری بی فایده و عبس است. حتی متمدن ترین انسان ها که در طبقات بالایی هرم مزلو قرار دارند و از فرهنگ و تمدن بهره مندند به سختی می توانند با این موضوع کنار بیایند و حتما برای نگاه غیر جنسی به زن دچار دشواری خواهند شد. این یک تقابل با طبیعت و تکامل است. خیلی جالب است که حتی در متون دینی نیز افراد شاخص براحتی نمی توانند با موضوعات جنسی کنار بیایند. اگر به داستان یوسف پیامبر نگاه کنید او نیز نمی تواند نگاه جنسی به زن را منکر شود و تمایل به برقراری رابطه با زنی زیبا رو را در خود انکار نمی کند. در این زمینه مثال آنقدر زیاد است که به نظر من نمی توان آن را پشت شعارهای فمینیستی مخفی کرد. قطعا تعرض و تجاوز کاری ناشایست و آسیب رسان است اما از لحاظ روانی و تکاملی قابل توجیه!