مسعود مردیها

کارآفرین و ایده پرداز

طراح سایت و گرافیک

محقق درآمد دلاری

مترجم و مدرس

شاعر و نویسنده

روان پژوه و مشاور

مسعود مردیها

کارآفرین و ایده پرداز

طراح سایت و گرافیک

محقق درآمد دلاری

مترجم و مدرس

شاعر و نویسنده

روان پژوه و مشاور

خویش گفت ها

Quotes
Self Quotes

خویش گفت های من

قرار دادن هوش و روان بسیار پیچیده ی انسان در کنار هوش و روان ابتدایی سایر موجودات توسط خالق (هرچه که هست این خالق) نشان دهنده طرح متفاوتی است که در نهاد بشر قرار داده شده است. از دید من این مسلم است که راه ما راه حیوانات نیست.

عموما مشکلات انسان با تغییر نگرش و تاب آوری فروکش میکند.

هر روزی که از عمرم می گذرد، هرچه ریش هایم سفیدتر میشود، ریختن موهای سرم، چروک های پیشانی، همه و همه نشان از نزدیکی بشارتیست که در غروب این حضور داده شده است، چه زیباست گاه مرگ، مرگ به زیبایی زندگی می ماند، غروب هم جذاب است.

در هر حال به شادی و غم زندگی می گذرد، این نیز بگذرد هم می گذرد.

هر لحظه ممکن است موجی نقشه های باورم را بر ساحل وجود پاک کند و طرحی جدید در اندازد…
یاد گرفته ام محو ساحل و موج شوم نه طرح های نقش بسته بر آن

بودن در حال و تمرین آن چنان در ابتدا ترسناک است که عموما از آن فرار خواهیم کرد. بودن هویت جعلی ما را میکُشد.

when light shines the darkness will appear no longer, everything is brighten. focus on light, not denying darkness

انسان تا جراحت را در بدن نبیند و مطمئن نشود جراحت در حال کشتن و آسیب به اوست درمان نمیکند، اما وای به جراحت های روان که به چشم سر نیاید و در آزمایش خون نگنجد.

ای همانی که هستی و من نمی دانم چه کسی هستی و کجایی و چه برنامه ای داری و چه طرحی ریخته ای، ما گاهی بیش از حد خسته می شویم، گاهی ما را به یک فنجان چایی قند پهلو دعوت کن.

روان انسان احتمالا پلیدترین عنصریست که تا به حال شناخته شده است و تاریکی افزوده

هارمونی عادتهای پسندیده زندگی خود را با دقت بنوازید، مجموعه ای از عادت های هارمونی شده است که زیبایی خلق میکند.

تلخ ترین استبداد در حکومت های دینی در قالب انسان های ظالم اما مقدس شکل میگیرد. خدا در این مدل حکومت به دام می افتد و اسیر میگردد و تا جای ممکن از سوء استفاده میشود. در این مدل حکومت، دین و خدا کم کم تبدیل به منفورترین عناصر میگردند و خدا مظلومانه قربانی می گردد.

در درون من همزمان خشم و عشق، محبت و نفرت، شادی و غم، تنبلی و سختکوشی و هر چیز متضادی که انسان با آن زاده شده است وجود دارد. به قول یونگ من ترجیح میدهم کامل باشم تا خوب
هرچیزی مکانی برای ابراز پیدا میکند. خشم برای عزیزان و دوستان نیست اما برای ظلم ستیزی، به خشم و نفرت هم نیاز است. هر احساسی در درون قابل توجه است و باید برای زیستنش راهی متمدنانه پیدا کنید. عدالت خواهی بهترین راه زیستن خشم و غم و نفرت است. نفرت از استکبار، خشم بر ظالم و غم از درد مردم.

ما انتظار زیادی از زندگی نداریم. اما به نظر میاد این زندگیه که گاهی انتظار زیادی از ما داره

مگه ما چی میخوایم از زندگی، چیزی جز خوده زندگی؟! چیزی جز عطر برنج که یه ظهر ابری جمعه، شامه ما رو لبریز کنه؟ یا کمی رب انار که با ترشیش چشمامون رو ببندیم و با جدا کردن لب هامون صدای ترش بودن رو در بیاریم. چیزی جز جست و خیز یکی مثه سپهر که انرژی حیات رو میشه از لحظه لحظش دریافت کرد.

وقتی خشم بر ظالم گرفته شود و داد برای مظلوم باشد عشق و محبت حاصل است.

باید صعود کرد تا عرصه را فراخ دید

گاهی که درمانده میشویم میگوییم شاید زمان همه چیز را حل کند.

زندگی آنقدرها هم برای ترسیدن طولانی نیست.

life is not as long as it worths fearing

از کمترین آگاهی بخشی به دیگران دریغ نکنید، رشد بذر آگاهی در زمین های بایر چنان غافلگیر کننده است که عرصه برای کفتارهای سرگردان تنگ خواهد شد.

من از خود راضی ام!
نه آن خود راضی حال بد کن، از آنکه جلوی روزگار هیچگاه زانو نزدم. روانم خسته شد اما ادامه دادن را فراگرفت. من سر وا دادن ندارم در این اندک سالی که در جهان خواهم زیست. من نشانه های محقق شدن خویش را می بینم.

جا نزنید، فقط استراحت کنید، ما استراحت کردن رو بلد نیستیم

تاکید میکنم هیچ احساسی عموما پایدار نیست. احساسات هم جزئی ازین جهان متغیر هستند. کاملا ناپایدار و گذرا، هویت یک انسان در پرتوی احساست نباید تعریف شود. گوهری درون توست که گویا تغییر پذیر نیست… کجایی گوهر جان؟!

هر موقع که خسته و غمگینی، غمگین باش و استراحت کن… غم محوری ترین مکانیزم روتن برای درک رست معنای شادیه، همون طور که خستگی بهترین مکانیزم جسم برای سرحال بودنه!

گویا زمان برای من دارد می ایستد. خاطرات گذشته و ایده های آینده کم کم دارد خودش را در بی زمانی جای میدهد. نمی دانم. بدنم لمس شده و ته مانده احساسات آزار دهنده می آیند تا بتوانم درمانشان کنم.

یاد بگیریم و کشف کنیم. امید چیزه مزخرف ولی خوبیه. یاد بگیریم از سر آرامش و نه خشم بگوییم به درک…

زندگی می تازد
این اسب چموش زین می خواهد

هیچ کجای دنیا ننوشته که تو باید بین بد و بدتر انتخاب کنی، تو آزادی که انتخاب نکنی، انتخاب نکردن هم حق طبیعی توست

زندگی تدابیریست که انیدی هم به محقق شدنش نیست.

آگاهی همیشه چیز خوبی نیست، آگاهی درد داره، رنج داره
ای روزگار می خواهم کمی کودن باشم!

بی اهمیت ترین چیز برای زندگی و زمان این است که بر تو چه می گذرد! فقط می گذرد…

یک لیوان چایی با کمی زعفران و گل محمدی می تونه به تو یاد بده که برای چایی فرقی نمی کنه در چه روزی و توسط چه کسی نوشیده می شه! چایی کماکان خوش عطر و با صفاست. 
این همون اصالت صبحگاهیه که باید از چایی یاد بگیریم.

یک لیوان چایی با کمی زعفران و گل محمدی می تونه به تو یاد بده که برای چایی فرقی نمی کنه در چه روزی و توسط چه کسی نوشیده می شه! چایی کماکان خوش عطر و با صفاست. 
این همون اصالت صبحگاهیه که باید از چایی یاد بگیریم.

بعید می دونم کسی خورشید رو باور کرده باشه! آنچه که در ذهن ما می گذرد با اون چیزی که در بیرون می گذرد فرق دارد

هر کاری که باید انجام بدی در حقیقت خود خود زندگیه. چون بایده. دست از ترجیح دادن بردار. من ترجیح می دهم ظرف نشویم، من ترجیح می دهم غذا نپزم
دست از ترجیح دادن بردار

ذهن یک مکانیزم احتمالاتیه که با در نظر گرفتن بدترین احتمال در حال تلاش برای محافظت از ماست غافل از اینکه ما را مضطرب می کند.

اون انسانی که از ما انتظار می ره تبدیل به اون بشیم یک ابر انسان هست که وجود خارجی نداره. آرزوی رسیدن به اون ابر انسن فشار زیادی رو به روان ما تحمیل می کنه.

گذشته چون از کنترل تو کامل خارج شده باید اونو جبر بدونی، تو مالک قسمت کوچی از لحظه اکنون هستی و همین الان شاید بتونی انحنایی در سرنوشت ایجاد کنی!

من روزگارم تا ساعت ها با یک قهوه چاق می شود. یاد گرفته ام از طبیعت که روزی ام هرگاه که تامین بود، سقفی بالای سر داشتم و تنی سالم قبراق قبراق باشم. همین چند نعمت دمه دستی تو را یک عمر شکر بس.

ما برای سالم زیستن به میزان قابل توجهی بطالت نیاز داریم. به میزان زیادی از بی خیالی و روزانه یک شات عشق بازی با قهوه.

امید داشتن تنها اصل بی اساسیت که انسان به آن نیاز دارد. امید داشتن دلیلی است بر توانایی بر پایی زندگی بر اساس هیچ

زندگی تعبیر رویای نیستی بود که محقق شد

as everything ends at last
no matter how it is going to pass

شخصیت انسان در عین اینکه یکپارچه به نظر می رسه در حقیقت یک سمفونی هزار تکه است. انکار هر قسمت انکار خویشتن است.

زندگی می تواند با 1000 تومان ریحان درک شود. اینکه جهان واقعا چیست اهمیتی ندارد چون درک آن غیر ممکن است اما باید بدانیم خوشبختی یا شوربختی کاملا از درون ما در جهان بیرون مفهوم می یابد. 

از آن حقیقتی که با درون به آن دست یافته ام چگونه می توانم دست بکشم؟! همان لحظه که از آن دست بکشم از خویش بریده ام.

سقف آرزوها را پایین بکشید تا همیشه در سقف زندگی کنید

زندگی بی ملاحظه به انسان حمله می کند، آرام می شود، حمله می کند
اینکه کسی از هوای ابری خوشش نمی آید کاری به هوای ابری ندارد. 

کمی لبخند آنقدرها هم کم نیست

این لیست با توجه به تاخیر زمانی منتشر شده و ناقص است و به مرور تکمیل می شود. همچنین ترتیب خاصی برای کتاب ها در نظر گرفته نشده است.

جملات خوبی گفته اید؟!

در کامنت ها برام بنویسید

5 2 آراء
امتیازدهی به مقاله
اشتراک
با خبر شدن از
0 نظرات
بازخورد درون خطی
مشاهده تمام نظرات
0
من رو با درج دیدگاه، از نظرتون با خبر کنیدx

13 پیشنهاد دلاری آسان

مطالعه این صفحه از وب سایت مسعود مردیها را از دست ندهید.