مسعود مردیها

کارآفرین و ایده پرداز

طراح سایت و گرافیک

محقق درآمد دلاری

مترجم و مدرس

شاعر و نویسنده

روان پژوه و مشاور

مسعود مردیها

کارآفرین و ایده پرداز

طراح سایت و گرافیک

محقق درآمد دلاری

مترجم و مدرس

شاعر و نویسنده

روان پژوه و مشاور

نوشته وبلاگ

روان درمانی در عمل – کارل گوستاو یونگ

روان درمانی در عمل – کارل گوستاو یونگ
Translation
PRINCIPLES OF PRACTICAL PSYCHOTHERAPY

روان درمانی در عمل

کتاب روان درمانی در عمل که ترجمه جلد 16 از مجموعه آثار یونگ است و به ترجمه ارسطو میرانی رسیده است از جمله مهم ترین آثار یونگ در مسیر انتقال تجربه هایش به روان درمان گران است. این کتاب در بخش های متعددی بسیار دشوار و نمادین می گردد و بدون آشنایی با حال و هوا و مفاهیم یونگی درک آن بسی دشوار به نظر می رسد. در این نوشتار همزمان با مطالعه صفحات این کتاب سعی می کنم برداشتی آسان تر از متن را از هر فصل کتاب نوشته و ارائه دهم. باشد که این کوشش به فهم خویش و سایرین کمک کند. خوشحال می شوم با نظرات خود مرا همراهی کنید. این نوشتار به مرور تکمیل می گردد.

GENERAL PROBLEMS OF PSYCHOTHERAPY
مشکلات و مسائل عمومی روان درمانی

یونگ معتقد است روان درمانی نوعی هنر است که دیگر نباید آن را مانند دیدگاه گذشتگان ساده و کلیشه ای بپنداریم بلکه روان درمانی اتفاقی است که بین درمانگر و درمانجو خلق می شود و امری بدیع است. افراد دارای طیف وسیعی از برداشت ها و نگرش ها هستند و همین امر مانع محقق شدن روان درمانی بر اساس یک سری اصول از پیش تعیین شده می شود. وی با اشاره به متدهای درمانی متعدد که بعضا متضاد هم هستند معتقد است همه آنها می توانند درست و در عین حال ناکافی و ناکامل باشند. وی معتقد است تناقض های بین نظریه های مختلف روان شناسی باعث بی اعتباری یکی از آنها نمی شود بلکه این ماهیت کار با روان است که تناقض جزئی لاینفک در این حوزه به شمار می رود. به این معنا که نظریه های متناقض همگی می توانند در جای خود درست و صحیح باشند و نباید مطلق انگارانه با موضوع روان مواجه شد. وی سپس مثالی از این تناقض ها می زند و بیان می کند که آیا روان متاثر از بدن است یا برعکس و بیان می کند که هر دو نظریه در عین اینکه متناقض به نظر می رسد درست هستند. وی معتقد است که چون هر انسان به نوبه خود روشی برای فردیت یافتگی دارد که منحصر به فرد است در نتیجه رویکردها و نظریه های بعضا متضاد هم می تواند در روان درمانی همگی درست باشند و حتی باید در هر درمان به صورت گفتگو محور روشی خلق شود! هرچند این واقعیت نیز درست است که با اینکه افراد منحصر به فرد هستند اما اختلاف میان روان آدمی آنچنان نا مربوط هم نیست و در نتیجه می توان برای درمان همه انسان ها از اصول و روش های کلی نیز بهره برد. ما با اتکا به تحقیقات و آمار می توانیم رویکردهای کلی روان انسان را تا حدی بدست آوریم و بر اساس آن قواعد کلی ارائه دهیم. یونگ بیان می کند که خوده همین مورد از دیگر تناقض های روانشناسی است. وی معتقد است که ادعاهای کلیشه ای روان درمانگران در برابر بیماران نوعی بی بصیرتی است و روان درمانگر نمی بایست از موضع دست بالا و همه چیز دان با بیمار مواجه شود. وی چنین بیان می کند:

وقتی در مقام روان درمانگر، برای خودم در برابر بیمار اقتدار پزشکی قائل می شوم و بر اساس آن ادعا می کنم چیزی درباره فردیت بیمار می دانم یا می توانم ادعاهای معتبری درباره آن داشته باشم فقط بی بصیرتی خود را نشان می دهم، چون من در موضعی نیستم که درباره شخصیتی که روبروی من نشسته است قضاوت کنم. اگر می خواهم برخوردی روانشناسانه با فردی دیگر داشته باشم، باید خوب یا بد دست از تظاهر به هرگونه دانش برتر بردارم، هرگونه اقتدار و میل به تاثیرگذاری را کنار بگذارم. باید ناچارا روالی گفتگو محور در پیش گیرم که شامل مقایسه یافته های مشترکمان می شود. اما این تنها در صورتی ممکن می شود که به دیگری فرصت این را بدهم که دست خود را به طور کامل بازی کند و با پیش فرض های خودم مانع او نشوم.

وی معتقد است هر روش درمانی دیگری غیر از مواجه شدن بدون پیش فرض با بیمار، منجر به تلقین می شود و به نوعی مغایر اصل فردیت است. وی معتقد است روش های کلی ممکن است جواب دهد اما بر آن جنبه از چالش های روان بشری تاثیر می گذارد که بین گونه انسان مشترک است اما این روش ها در مواردی که مرتبط با فردیت شخص است تاثیر ندارد و کاری از پیش نمی برد. وی معتقد است هرچیزی می تواند اثر درمانی داشته باشد. مثلا مذهب از این موارد است که در ابعادی می تواند خاصیت شفا بخش داشته باشد. وی معتقد است این روش ها بر توده و نگاه توده ای موثر و شفابخش است. او معتقد است باور روان درمانگر به روش درمانی اش در مسیر درمان موثر است و بالاخره می تواند نوعی درمان به ارمغان بیاورد.

وی معتقد است از نگاه توده ای، فردیت نوعی سم روانی است و مغایر با مسیر جمع است. و در نقطه مقابل عده ای را نام می برد که کلا بر فردیت متکی هستند و رفتارهای جمعی را انکار می کنند. وی معتقد است جنبه های افراط و تفریط در این زمینه هر دو روان رنجوریست. وی معتقد است بسته به اینکه فرد در کدام طرف این جریان قرار دارد مدل درمانی متفاوت می گردد.

یونگ معتقد است روش گفتگو محور در روان درمانی نگاهی حاصل از بسط رویکردهای پیشین نیست بلکه ترک تمامی رویکردهای قبلی و اختراع راهی جدید در اتاق درمان است. به عبارت دیگر درمانگر دیگر عامل درمان نیست بلکه همراهیست در مسیر توسعه شخصی فردی دیگر.

وی معتقد است رواندرمانگران باید خود حتما روانکاوی شوند چون نقاطی در روان آنها وجود دارد که ممکن است منجر به رفتارهای متعصبانه در مسیر درمانگری اشان شود. او ممکن است با چیز جدیدی که از آن اطلاعی ندارد مواجه شود و آن را نادیده بگیرد و از آن عبور کند و این به ضرر بیمار تمام شود. وی معتقد است در فرآیند درمان دو سیستم روانی با هم وارد تعامل می شوند و از هم متاثر می گردند.

یونگ بیان می کند که قصد تخریب روش های پیشین را ندارد و معتقد است آن روش ها بر طیف بسیاری می تواند موثر واقع شود اما بیان می کند که این روش ها بر ذهن پیچیده انسان های باهوش دیگر موثر نیست. او معتقد است هر تحولی در روان بیمار باید معتبر و محترم شمرده شود و درمانگر سعی بر از بین بردن آن نکند مگر اینکه خودش خود به خود از بین برود. او معتقد است درمان نباید منجر به تغییر وسیع و گسترده شخصیت و فردیت بیمار شود. او از تجربیات شخصی خود در درمان می گوید وی بیان می دارد که بارها انسان های باهوشی را دیده است که با روان رنجوری خود دوست دارند زندگی کنند و معنای آن را می فهمند و حتی آن را قدر می دانند.

یونگ معتقد است حوزه پدیدارشناسی فردیت حوزه ای دست نخورده باقی مانده است. وی معتقد است در فرآیند فردیت باید به حوزه ناخودآگاه بپردازیم چون مکانیزم های جبرانیست که می تواند مسیر فردیت شخص را روشن کند. در این میان به اهمیت رویا اشاره می کند. رویاهای سلسله وار و طولانی مدت می توانند تصاویری مناسب از درخواست ناخودآگاه را نشان دهند.

وی با توضیحاتی طولانی تصاویر روانی در رویا را بررسی می کند و به توضیح معنای آنها می پردازد. او معتقد است اساطیر و افسانه ها همگی ساخته و پرداخته ی ناخودآگاه آدمیست و به انواع و اقسام مختلف در رویاها ظاهر می شوند. وی معتقد است تصاویر زن ناشناس در رویای مردان همان آنیما یا ماهیت زنانه روان مردان است. او معتقد است ناخودآگاه مردان ویژگی های زنانه دارد و برعکس.

خوشحال می شم نظرتون رو در زیر برام کامنت کنید و اگر از این مطلب خوشتون اومد اون رو با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

Tags:
5 1 رای
امتیازدهی به مقاله
اشتراک
با خبر شدن از
0 نظرات
بازخورد درون خطی
مشاهده تمام نظرات
0
من رو با درج دیدگاه، از نظرتون با خبر کنیدx

Follow Me On Instagram

خوشحال میشم در اینستاگرام در کنار هم باشیم. احتمالا فیلترشکن را باید روشن کنید.