مسعود مردیها

کارآفرین

طراح سایت و گرافیک

مترجم و مدرس

شاعر و نویسنده

روان پژوه و مشاور

مسعود مردیها

کارآفرین

طراح سایت و گرافیک

مترجم و مدرس

شاعر و نویسنده

روان پژوه و مشاور

نوشته های بلاگ

خودشناسی در رویا به روش یونگ – چشم انتظار یک نگاه

خرداد 13, 1402 تحقیقات علمی
خودشناسی در رویا به روش یونگ – چشم انتظار یک نگاه
Dream
A near look into Dreams

خودشناسی در رویا به روش یونگ

مدت هاست نگاهم بر این موضوع معطوف است که درون ما چقدر چشم به راه نگاه و توجه ماست. از تو به یک اشارت، از من به سر دویدن! فریادهای درون و ناخودآگاه سالها زیر خروارها تاریکی مدفون شده و به جایی نمی رسد. آنقدر این نور و فریاد ها برای ما ناآشناست که زمان هایی هم که می تواند به بیرون رخنه کند حال ما را به هم می ریزد. ما همواره به دنبال صداهای آشنا هستیم و این صدای غریبه چیزی جز ترس و انکار برای ما به دنبال نخواهد داشت.

خودشناسی در رویا به روش یونگ
Dream
Penetration to Dream

پرداختن به چندین رویا

چندی پیش دوستی عزیز که سالهاست او را می شناسم ساعاتی را با من بود. در این ساعات که عموما به گفتگوهای مفید و خوب سپری می شود حرفهای صریح و بی پرده ای به او زدم. من مدت هاست او را می شناسم و با توجه به شناختم نسبت به روان او نقطه ضعف هایش را می بینم. ترسهایش برایم آشناست و آن شب بی پرده ناخودآگاه او را شخم زدم. سالها اعمال تکراری او را زیر سوال بردم و از زبان ناخودآگاه او به او نهیب زدم. آنقدر موضوع برای او ناخودآگاه بود که به طور طبیعی آن را انکار می کرد. من می دانستم که او در این انکار حق دارد و واقعا موضوع را نمی تواند ببیند. من الگوهایی تکراری را در او دیده بودم و چون او را دوست دارم و برای او ارزش و احترام فراوانی قائلم بارها به طرق مختلف این موارد را به او گوشزد کرده بودم. اما آن شب فرق داشت. من نقاب های او را شکافتم و پشت نقاب را سعی کردم به او نشان دهم. من از عقده حقارت، تله بی ارزشی، ضعف عزت نفس و خود دوستی، عقده مادر مثبت، نوجوان ابدی و مواردی دیگر در روان او با او حرف زدم. از اینکه تاریکی هایی در درون دارد که نمی خواهد آنها را ببیند. از اینکه نسبت به مواردی زیاد عصبانی و هیجان زده می شود و برخی مشکلات را در دیگران پر رنگ می بیند که در ناخودآگاه خودش وجود دارد. بین ما همیشه فضا البته دوستانه و صمیمانه است و او که اهل رشد و توسعه فردی هست و نسبت به این موضوع در مجموع واکنش منفی ندارد خوب گوش می دهد. انکار در روان او طبیعیست و من نسبت به انکار او واکنش سلبی و غیر مشفقانه ندارم و او را درک می کنم. من فقط سعی می کنم با مهربانی ابعاد پنهان روان او را نشانش دهم تا شاید با تاباندن نور بر روی این قسمت ها بتواند جایگاه فردی بهتری را برای خود ایجاد کند. آنچه که برای من اهمیت داشت و به چشم من آمد تماسی بود که او فردای آن روز با من داشت. او از آن شب با تغییرات شگرفی در روانش مواجه شده بود. دو خواب بسیار دقیق برای کسی اتفاق افتاده بود که معتقد است اصلا خواب نمی بیند، عموما اعتقادی به خواب ندارد و خواب هایش اصلا به یادش نمی ماند! همین که تماس گرفت و از خواب هایش برای من گفت من متوجه شدم شخم دیشب هوایی تازه به ناخودآگاه وارد کرده و ناخودآگاه دارد تلاش می کند سلف را زنده کند. قبل از اینکه خواب ها را تعریف کند من خوشحالی جالبی در خود داشتم و او نیز با شور و شعفی خاص خواب را تعریف می کرد. مشخص بود خودش متوجه تغییراتی روانی در خود شده است. دو خواب را تعریف کرد و خودش نمی دانست چه دیده و من از خواب هایش شوکه بودم. ناخودآگاه بسیار زیبا از المان های در دسترس روان او شروع به مخابره پیام هایی کرده بود. پیام ها از نوع هدایت کنندگی بود.

رویای اول : در رویای اول او دیده بود که من و یکی دیگر از دوستانش در خواب تلاش داریم او را سوار یک موتور پرشی آبی رنگ کنیم و به او می گوییم که از میان یک منطقه سنگلاخ با این موتور پرشی عبور کند! او می ترسد و البته به حمایت ما دلگرم است.

رویای دوم : در رویای دوم او دیده بوده که با شخصیتی منفی در خواب پیوند خویشاوندی برقرار کرده است. او از شخصی در عالم واقعیت بسیار بدش می آید چون او انسان دروغگویی است و رفتارهای نرمالی ندارد. همین شخص در خواب او آمده و دوست من با خواهر این فرد ازدواج کرده. او در خواب بسیار از این پیوند ناراحت است ولی آن شخص در خواب از این پیوند خرسند و شاد به نظر می آید.

این دو خواب بقدری زیبا در حال صحبت کردن با دوست من بود که من در تعجب بودم. با او شروع به تحلیل خواب کردم. المان های خواب و تداعی های آن به خصوص در رویای اول واضح به نظر می رسید. او که در زندگی واقعی از موتور و به خصوص از نوع پرشی آن بسیار می ترسد، ناخودآگاهش با این المان به او گوشزد می کند که همان چیزی که از آن می ترسی می تواند ابزاری برای کمک و رشد تو شود. تو خودت را دوست نداری و در اعماق وجودت احساس بی ارزشی می کنی، عزت نفس در ابعادی وجود ندارد و این موضوع نیاز به توجه دارد. در خواب عبور از این چالش ها به صورت سنگلاخی دشوار دیده می شود. توصیه های دائمی من و آن دوست دیگرمان به او که برای شفا لازم است و او همواره از آنها ترسیده و اجتناب نموده به سان موتوری پرشی در خواب نماد سازی شده. موتوری که او همیشه از سوار شدن به آن می ترسیده. چه عالی و دقیق. حتی ناخودآگاه رنگ مورد علاقه او را به موتور زده. رنگ آبی! تا او بداند این ابزاری که از او می ترسد غریب نیست و باید دوست داشته شود. در رویا، ناخودآگاهش او را به دو دوست دلگرم می کند و حمایت و حرفهای آن دو دوست را مایه دلگرمی برای عبور از سنگلاخ جلوه می دهد. شاید می خواهد بگوید توصیه های آن دو دوست که در حقیقت زبان ناخودآگاه خود او هستند موردی است که باید به حمایت آنها اعتماد کند. و اما در خواب دوم که برای تداعی یابی آن کمی سخت تر از خواب اول با آن مواجه شدم او وجوه تاریک روان خود را در قالب یک شخص بی اخلاق مشاهده می کند. از آنجایی که شب گذشته من او را با تاریکی هایش مواجه کرده بودم و عیوبی را که او فرافکن می کند متوجه خودش نموده و در درون خودش نشانش داده بودم در این خواب ناخودآگاه و آن وجوه تاریک به صورت نمادین و پیوند ازدواج با او وصلت کرده و از این اتفاق خوشحال هستند. او می ترسد و ناراحت است اما ناخودآگاه او و تاریکی ها از اینکه دیده شده اند و با او پیوند بر قرار کرده اند خوشحال بودند. از بارزترین ویژگی های آن شخصِ نماد سازی شده در خواب در عالم واقعیت دروغگویی او بوده است و دوست من از دروغگویی این شخص در عالم واقع بسیار منزجر و متنفر است. به او گفتم آیا دروغ نمی گویی؟! گفت نه! گفتم غیر ممکن است! تو مهم ترین دروغ ها را به خودت می گویی و اگر بگردی می بینی که به افراد دیگر هم زیاد دروغ می گویی! او از شنیدن این حرف بسیار به هم ریخت و تصدیق کرد که به خودم زیاد دروغ می گویم و در کار نیز دروغ گاهی لازمه پیشبرد کارهایم می باشد. این همان ندیدن سایه های درونی است که در خواب با آن پیوندی نزدیک برقرار شده. اینها نشانه هایی است که او بتواند تمام ابعاد روان خود را ببیند و آنها را در آغوش بکشد و با دیدن آنها بتواند روان را به تعادل و سلامت نزدیک تر کند. این دو خواب پیام های جالبی داشت و به نوعی در راستای صحبت های صورت گرفته در عالم بیداری بین ما بود. در طی تماس تلفنی به او گفتم در عالم بیرون این چند روز منتظر اتفاقات عجیب باش! من می دانستم احتمال اینکه اتفاقات همزمانی برای او رخ دهد بالاست. جالب اینکه بعدا او به من گفت پس از اتمام مکالمه شخصی با موتور پرشی به محل کار او آمده و دیدن این موتور پرشی بلافاصله پس از اتمام مکالمه برای او عجیب بوده است. همزمانی در نظریه یونگ جزو معنادار ترین اتفاقات بدون رابطه علی و معلولی محسوب می شود. 

خودشناسی در رویا به روش یونگ
تصویر همان موتور پرشی - عکس از دوستم

آن روز ذهن دوست من درگیر مواجهه با این موضوعات بوده و حالش خوب نبوده. اما شب بعد ناخودآگاه که فرصت را غنیمت شمرده و توانسته عرض اندام کند، در خواب این بار با سه رویا به سراغ او می آید. رویاهایی که عموما جنبه تاییدی دارند و به شدت پیام های مهمی را دنبال می کنند. فردای آن روز با نوعی کنجکاوی به من زنگ زد و از دیدن سه خواب کوتاه دیگر سخن گفت. سه خوابی که دو مورد اول آن برایم در ابتدا واضح بود ولی خواب سوم آن کمی مرموز به نظر می رسید. بعد از اینکه روی خواب سوم او بیشتر تامل کردم متوجه شدم مهم ترین خواب او همین خواب سوم بوده است! خوابی عجیب و مهم!

رویای اول : در رویای اول او دیده بود که ناخن سیاه انگشتش افتاده و ناخنی تمیز و سفید جایش آمده! او در عالم واقعیت انگشتی دارد که در اثر ضربه سیاه شده است. ناخن آسیب دیده هم از جمله قسمت هایی است که ترمیم آن زمان می برد. اما در رویا او دیده بود که این ناخن سیاه ترمیم شده و به ناخنی سفید تبدیل شده!

رویای دوم: در رویای دوم او برای اصلاح صورت خود می خواهد اقدام کند. تیغی را بر می دارد که متعلق به دوست دوران خدمت اوست. همین که میخواهد از آن تیغ استفاده کند متوجه می شود که این تیغ او نیست و باید تیغ نو و متعلق به خودش را برای اصلاح صورت بر دارد. تداعی او از دوستش در عالم واقع این است که از برخی اخلاقیات و اعتقادات او خوشش نمی آید و از برخی خوشش می آید. گویا او نمادی از ناخودآگاه اوست که تکلیفش مشخص نیست و بیشتر جنبه تقلیدی روان او را نشان می دهد. به نظر می رسد ناخودآگاه در این خواب می خواهد؛ او دیگر امور زندگی اش را با تیغ باید ها و نباید های دیگران اصلاح نکند و تیغ خود را به دست بگیرد و با آن به اصلاح امور زندگی اش بپردازد! از نشانه های نیمه دوم عمر!

رویای دوم: در رویای سوم که به نظر من مهم ترین رویا در میان این 5 مورد بود، او آنیمای خود را ملاقات می کند! او در رویا زنی را مشغول عبادت می بیند. این زن برای او آشناست! در عالم واقع زمانی به خواستگاری او رفته و به نظرش او را برای ازدواج انتخاب کرده و متقابلا آن زن نیز موافق ازدواج با او بوده اما به دلایل خانوادگی این ازدواج محقق نشده است.

آنچه که مشخص است زمانی که زنی را می بینیم و از او خوشمان می آید و فکر می کنیم این همانی است که باید با او ازدواج کنیم در حقیقت در حالی فرافکنی آنیما و زنانگی درون خویش بر روی آن زن هستیم. در این رویا ناخودآگاه خیلی هوشمندانه تصویر همان زن را به او نشان می دهد که مشغول عبادت است. از آنجایی که آن فرافکنی در عالم واقع درست شکل گرفته، به نظر ناخودآگاه خیلی دقیق آنیما را به شکل آن زن به او نشان داده است. این رویا از آن جهت حائز اهمیت است که رویا در این تغییر و تحولات و نشانه ها و تایید ها تصویری از آنیما را به او نشان می دهد که مهم ترین پل برای ارتباط با سلف یا خویشتن است. آنیمای در حال عبادت در حقیقت پیوند نهایی او با معنویت و خرد درون است در صورتی که راه خویش را بپیماید و دنبال کند. نشانه ها در این سلسه خواب و رویا بسیار دقیق و جالب چینش شده است. جالب اینکه در روز بعد نیز که با این عزیز ملاقات حضوری داشتم از خوابی گفت که به نظر حائز اهمیت بود و طبق برداشت من در حقیقت این خواب مجددا آنیمای درون او را نشان می داد. 

رویای آخر: در رویای شب سوم او خواهرش را دیده بوده که در دستشویی منزل به او لبخند می زند.

به نظر می آید دستشویی جایی است که خوشایند نمی باشد! محل دفع آنچیزهایی است که از آن بیزاریم. ذهنیت او از خواهرش هم زنی مهربان و خوب می باشد. از او پرسیدم حاضری با زنی مثله خواهرت ازدواج کنی و پاسخ او آری بود. مانند خواب سوم قبلی باز آنیما در قالب زنی آشنا برای او نماد سازی شده و جالب اینکه در مکانی نا مناسب قرار دارد و به او لبخند می زند. به نظر می آید این خواب نیز به او می گوید پیوند درست تو با آنیمای درونی زمانی رخ می دهد که قسمت های تاریک و نا پسند وجود را خیره خیره بنگری. 

Conclusion
Conclusion

نتیجه گیری

نتیجه گیری: این سلسله رویاها بقدری معنا دار بود که خود شخص نیز به این باور رسیده که حتما معنایی در درون آن نهفته. خواب ها نشانه های غریبی هستند که با مدل نگاه روانکاوی تحلیلی یونگ بسیار می توانند در خودشناسی یاری رسان باشند. ناخودآگاه منتظر یک نگاه است. و اما در زیر رویایی دیگر از این عزیز را قرار می دهم تا شما با توجه به خوابهای قبلی وی تعبیر این رویا را حدس بزنید و در کامنت ها بنویسید. این شخص از شنا، سگ و موتور می ترسد.

برداشت شما از یک خواب: در روزی که بدون کمک کسی برای اولین بار سوار موتور سیکلت شدم خوابی دیدم با این مضمون: 
خواب دیدم به همراه پدرم و پسر خواهرم یا شخصی که هم سن و سال او بود در مسیری حرکت می کردیم. به باغی رسیدیم و همگی به درون آن باغ رفتیم. در داخل باغ جوی آبی جریان داشت همین که وارد شدیم بچه به سمت جوی رفت و به داخل آن افتاد و چون آب جوی جریان داشت به سمت بیرون باغ بچه را با خود برد و به داخل رودخانه ای خروشان انداخت رودخانه ای پر از اب و عریض و عمیق ، من سریع از باغ بیرون رفتم و به سمت مسیر آب حرکت کردم ، بچه را دیدم و بی اختیار به داخل رودخانه پریدم و بچه را از آب گرفتم و بیرون آوردم. بچه سالم بود و فقط خیس شده بود. دوباره با هم به درون باغ رفتیم و موقع برگشت یک سگ کوچک سفید پشمالو هم از ما استقبال کرد که همزمان توی خوابم می دانستم که از سگ می ترسم. خیلی عادی از کنار سگ عبور کردیم و وارد باغ شدیم. سگ هم خوشحال و بازیگوش بود. درب ورودی باغ هم یک راه رو مانند بود که دو سه پله می رفت پایین.

خوشحال می شم نظرتون رو در زیر برام کامنت کنید و اگر از این مطلب خوشتون اومد اون رو با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

Tags:
5 1 رای
امتیازدهی به مقاله
اشتراک
با خبر شدن از
0 نظرات
بازخورد درون خطی
مشاهده تمام نظرات
پادکست تُ آغاز شد...مشاهده صفحه
0
من رو با درج دیدگاه، از نظرتون با خبر کنیدx

Follow Me On Instagram

خوشحال میشم در اینستاگرام در کنار هم باشیم. احتمالا فیلترشکن را باید روشن کنید.