اتکای تو (مجموعه اشعار مسعود مردیها)
اتکای تو
ز اتکای تو من بی شمار می خواهم
ز نصرت و مددت بی شمار می خواهم
ز ضعف علم و یقینم کمی هراسانم
حصول علم و یقین بی شمار می خواهم
مرا ز بردگی این جهان چه بی زاریست
فراخ رزق عیان بی شمار می خواهم
در این زمانه غفلت ز رحمت ابدی
مرا شمارش این بی شمار می خواهم
_________________
1393
مجموعه اشعار شخصی نیازی به ذکر مقدمه ندارد چرا که دل نوشته های یک شاعر بدون مقدمه بر زبان او جاری شده و به قلمش نگاشته می شود.
خوشحال می شم نظرتون رو در زیر برام کامنت کنید و اگر از این مطلب خوشتون اومد اون رو با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
این شعرو برای خدا گفتم. موقعی بود که می خواستم ازدواج کنم و از بی پولی می ترسیدم….