مرام شمع (مجموعه اشعار مسعود مردیها)
مرام شمع
هزار ناله بکردم که جایگاه تو بینم
هزار ناله سرآمد ندیدمت که ندیدم
مرا که عشق به وصلت حرارتی ابدی بود
به سردی دو نگاهت مرارتی که ندیدم
بدل شدم به نجاتی که خود غریق و حزین است
تو را و دیدن غرقم، تفاوتی که ندیدم
هزار تیغ بخوردم که وصل عشق بنوشم
ولی ز مرحم زخمت چه رنج ها که ندیدم
مرام شمع چنین است؛ عاشقانه چکیدن
ولی مرام و فتوت ز شعله ها که ندیدم
نشسته ام که بمیرم در آرزوی وصالت
چراکه از تو و زخمت وصال را که ندیدم
_________________
1393/4/5
مجموعه اشعار شخصی نیازی به ذکر مقدمه ندارد چرا که دل نوشته های یک شاعر بدون مقدمه بر زبان او جاری شده و به قلمش نگاشته می شود.
خوشحال می شم نظرتون رو در زیر برام کامنت کنید و اگر از این مطلب خوشتون اومد اون رو با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
یادم نیست دقیقا تو چه حال و هوایی بودم که این شعرو گفتم….