هوای پر از التهاب
هوای پر از التهاب
ازین شلوغی بازار بیزارم ازین همه داد و هوار بیزارم
چرا توان تحمل نمانده است مرا؟ ازین همه زجّ و سکوت بیزارم
دوای درد خود از عاملش چرا خواهم؟ ازین دوای بدون شفا، بیزارم
هوای حال خوشم پر ز ابر و بارانیست ازین هوای پر از التهاب بیزارم
خراب می شود این نقش بر رخ ماسه ازین تلاطم امواج، سخت بیزارم
سرم دوباره به سویت بلند خواهد شد ازین سری که به زیر اوفتادست بیزارم
دوای درد زمین را در آسمان یابم ازین شکسته پرو بال خود چه بیزارم
مرا بگیر به آنی چو غیر تو خوانم ازین حیات زمینی چه سخت بیزارم
95/12/20
مجموعه اشعار شخصی نیازی به ذکر مقدمه ندارد چرا که دل نوشته های یک شاعر بدون مقدمه بر زبان او جاری شده و به قلمش نگاشته می شود.
خوشحال می شم نظرتون رو در زیر برام کامنت کنید و اگر از این مطلب خوشتون اومد اون رو با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
Tags: شعر
نمی دونم چرا گاهی حال خوبی ندارم. گاهی از درگیری های روزمره خسته میشم. گاهی درمان درد انسانی خود را از چیزایی می خوام که واقعا درمانش نیست… دنیا و تفریحاتش واقعا درمان نیست. فقط خدا