پروردگار عالم (مجموعه اشعار مسعود مردیها)
پروردگار عالم
شکر ایزد خالق هفت آسمان
دادگر، عادل همه عز جهان
کارگاه خلقت اندر مشت او
چرخش افلاک بر انگشت او
کائنات عالم و روح و ملک
انس و جن و عالم بالا فلک
دشت پست و کوه باسق، قعر دریا ماهیان
فر سپهر و زی بهار و هادی مرغابیان
هرچه بود و هرچه هست و هرچه باشد مال او
هر کجا ملکی ببینی بی سبب اموال او
در پس علم خودت علم ازل پیدا کنی
هر کجا در هر زمان باب خرد را واکنی
عقل تو ناچیز و علم او بسیط است و مبین
پرده ی غفلت بدر دریای رحمت را ببین
رحمتی هر موج او عرش است و عرشی لایزال
قطره ی هر موج او هر خلق را صدها کمال
هر کمال از قطره ی آن موج را قسمت کنی
صدهزاران دولت از هر قطعه اش ثروت کنی
ثروتی هر سکه اش ملکت برای هر گدا
هر ریالش می کند صد بی نوا را پادشا
هر زبان کاملی در وصف او شد ناتوان
کیست عالم بر صفاتش این جهان و آن جهان؟
کو ادیبی کاورد همچون کلام وحی وی
اینچنین اعجاز و ایجاز و سخن مانند وی
هر کلام و هر سخن هر واو آن احیای جان
اللهی گردد ز این قران دل پیر و جوان
بابت هر آیه اش افلاک در هم ریخته
از بر هر آیه اش جانان عرق ها ریخته
زین نمط خالق به خلقش کرد هر آنی کرم
در پی هر لحظه از عمرم بسا نعمت برم
عمر را گر در ره حمد و ثنا آخر کنم
گر دل رسوای خود در راه او طاهر کنم
ذره ای از شکر وی را من ادا ناکرده ام
در پی حمدش به جز جور و جفا ناکرده ام
ایزدا دریاب این رسوا دل بی چاره را
هر دمی بنما به ما راه و طریق خانه را
____________
1/1/1386
مجموعه اشعار شخصی نیازی به ذکر مقدمه ندارد چرا که دل نوشته های یک شاعر بدون مقدمه بر زبان او جاری شده و به قلمش نگاشته می شود.
خوشحال می شم نظرتون رو در زیر برام کامنت کنید و اگر از این مطلب خوشتون اومد اون رو با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
اینو از متنی در کتاب علل الشرایع برداشت کردم و به نظم درآوردم