آتش عشق (مجموعه اشعار مسعود مردیها)
آتش عشق
آتش عشقت مرا دیوانه کرد
شعله ی آن پیله ام پروانه کرد
مست کردم گوییا شارب میم
رقص کردم لیک مطرب من نی ام
هست بودم هستیت بر باد داد
هستیم را بر هزاران یاد داد
عشق سکنی پیشگان آواره کرد
چاره اندیشان چه بد بیچاره کرد
عشق مفهوم دوتایی نایدش
عشق جوشش آید از یکتاییش
مست مستان یک شدم با فرد او
پای کوبان نیک گشتم مرد او
تیر گشتم در کمان در جنگ او
نقش گشتم نقش او و رنگ او
گام از بس بهر او برداشتم
خط عشقش بر زمین انگاشتم
نور را مستی تجلی دادن است
عشق را خفتن، نه هستی دادن است
سوختن پروانه را خارج شدن
پیله را بشکافتن فارق شدن
آب جریان بایدش ازلال را
چشمه را خفتن نیاید کار را
چشمه بیرون و به بیرون می رود
جلوه های پاکیش بیرون جهد
طعمه ی مخفی نیاید در شکار
طعمه باید دیده گردد بی شمار
من طبق چین کرده ام این خوان خود
درطبق بگذاشتم صد جان خود
جان من در خوان تو کالا بود
آن بخر کاین اشترا والا بود
_________________
1393/7/6
مجموعه اشعار شخصی نیازی به ذکر مقدمه ندارد چرا که دل نوشته های یک شاعر بدون مقدمه بر زبان او جاری شده و به قلمش نگاشته می شود.
خوشحال می شم نظرتون رو در زیر برام کامنت کنید و اگر از این مطلب خوشتون اومد اون رو با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
مجموعه اشعار عاشقانه… به نظر خودم این یکی از بهترین شعرام هست