مسعود مردیها

کارآفرین

طراح سایت و گرافیک

مترجم و مدرس

شاعر و نویسنده

روان پژوه و مشاور

مسعود مردیها

کارآفرین

طراح سایت و گرافیک

مترجم و مدرس

شاعر و نویسنده

روان پژوه و مشاور

نوشته های بلاگ

زخم های لشکر- طنز (مجموعه اشعار مسعود مردیها)

اکتبر 2, 2016 اشعار من
زخم های لشکر- طنز (مجموعه اشعار مسعود مردیها)
زخم های لشکر

حرف هاي لشکر از ما گفتن است

گفتن است و گفتن است و گفتن است

درد و دل هايي کنم اينک به تو

رسمي و سرباز بنشين و مرو

گرچه طنز آلود باشد شعر من

تو لطايف ها بگير از اين سخن

اول از مِ سِ شروع خواهم نمود

چون که شاعر در همان جا دق نمود

موج سربازان خسته يک طرف

ترس از سرهنگ رضايي يک طرف

تا که از آن دورها ظاهر شود

ترس و وحشت در کانکس حاکم شود

اي رضايي اي همه مبهوت تو

راه خود کج کن به سوي ما مرو

البته او سخت کوش و مومن است

حق و الانصاف مردي خوش دل است

حرف هاي لشکر از ما گفتن است

گفتن است و گفتن است و گفتن است

انتقالي ها همه در دست اوست

هرچه مربوطه به سرباز نزد اوست

هرچه سرباز است کارش گير او

دوست و دشمن همه درگير او

ما شهادت مي دهيم از بهر او

دوستي بينيم اندر قهر او

بگذريم از ميم عين و احمدي

جاودان با ما چرا راه نيمدي

هرچه پست و برجک است از سوي توست

هرچه سرباز است شبها گير توست

سعي کن لوحي نويسي تو همش

که سپاه آيد بماند در کفش

بعض پست کانتينر پستي نبود!؟

جاودان موقعيت گردان چه بود!؟

بگذريم از جاودان آن نيک مرد

بگذريم از هر چه پست در پاچه کرد

واي از روزي که بابا افسر است

خاک عالم بر سر است و بر سر است

خواب در برجک چه شيرين است و خوب

ليک با بابا هميشه ميخکوب

گر که پستت روز جمعه خورده است

تا 12 گيريو دل مرده است

اي علي بابا همه در مشت تو

هرچه سرباز است گير مهر تو

کاش پستي  با صباحي داشتيم

اسلحه ديگر زمين مي زاشتيم

اي صباحي اي نماد خوش دلي

چون تو باشي خستگي ول معطلي

حرف هاي لشکر از ما گفتن است

گفتن است و گفتن است و گفتن است

لغو از اوصاف او باشد عزيز

دست به لغو او بباشد بس تميز

هر چه سرباز در کف لشکر بود

بهره اي از لغو او خواهد برد

البته او مرد کوشا و خوبيست

ايده هاي لغو او طرح نويست

گل پسر در تحت امرش صادق است

لغو هاي بعد ظهرش جالب است

گر کند ثابت زمان هاي خروج

در خروج خود کنيم صدها عروج

گر کند  يک شخص خبطي  سر و سر

کل لشکر مي شود بد دربه در

هر دمي در پادگان حاضر شويم

به هزاران دردسر نائل شويم

کيسه هاي آشغال پنج شنبه ها

صبحگاه مشترک در شنبه ها

حق و والانصاف صادق صادق است

کار دژباني به خوبي حادق است

گفتن وصف قرار از ما برون

بيش گوييم لغوها گردد فزون

حرف هاي لشکر از ما گفتن است

گفتن است و گفتن است و گفتن است

آخرين گفتار ما در وصف تو

حضرت سردار بنشين و مرو

اهل پاليشو و تملق نيستم

در صراحت گفتنم من بيستم

خاکي هستي و فروتن پيشه اي

نيک مي دانم که در انديشه اي

هر که پرسد آن کدام انديشه است

گويمش لغو شمالغرب از  بيخ و ريشه است

دردهاي دل فزون از اين بود

هر چه گفتيم تا همين جا بس بود

بعد اين شعري که اينجا خوانده ام

در حقيقت صد اضافه خورده ام

هيچ منظوري ندارم در سخن

طنز باشد اصل حرفم، اهل فن

_________

دوران خدمت سربازی

لشکر 14 امام حسین (ع)- 1391/9/27

 _________

نکته: برخی مفاهیم و مضامین این شعر در شرایط و زمان خودش معنای جالبی داشته است. نام ها و … صرفا برای طنز می باشد.

مجموعه اشعار شخصی نیازی به ذکر مقدمه ندارد چرا که دل نوشته های یک شاعر بدون مقدمه بر زبان او جاری شده و به قلمش نگاشته می شود.

خوشحال می شم نظرتون رو در زیر برام کامنت کنید و اگر از این مطلب خوشتون اومد اون رو با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

Tags:
0 0 آراء
امتیازدهی به مقاله
اشتراک
با خبر شدن از
1 دیدگاه
بازخورد درون خطی
مشاهده تمام نظرات
پادکست تُ آغاز شد...مشاهده صفحه
1
0
من رو با درج دیدگاه، از نظرتون با خبر کنیدx

Follow Me On Instagram

خوشحال میشم در اینستاگرام در کنار هم باشیم. احتمالا فیلترشکن را باید روشن کنید.